معنى متعصب في قاموس معاجم اللغة. **تَعَصٍّ**،** التَّعَصِّي** - [ع ص ي]. (مص. تَعَصَّى). "تَعَصِّي الْوَالِدَيْنِ : عِصْيَانُهُمَا، الْخُرُوجُ عَنْ طَاعَتِهِمَا. التَّعْصُوصَةُ بالضَّمِّ ...
بیشترmote (a)'asseb. کسی که بدون داشتن منطق و از روی احساسات از کسی یا چیزی طرفداری کند. ۱. خشک، خشکاندیش، فناتیک، قشری، قشریمسلک ۲. غیرتمند، غیرتی ۳. مدافع. ستیهنده، خشک سر. متعصب. لغتنامه دهخدا.
بیشترغیور به معنای غیرتمند و متعصب نیست. بلکه له معنای حسود است. Protective. این واژه تازى ( اربى ) است و برابر آن در پارسى مى شود : ستیهشنیک Setiheshnim ( پهلوى: ستیهیشْنیک : غیرتمند ، متعصب ، مردانه ، گردنکش ...
بیشتراینکه نسبی گرایی رو نمیتوانیم به معنای تعص نداشتن تلقی کنیم از نظر من مهمترین نکته ای بود که کتاب به اون اشاره داشت چرا که به نظرم جامعه ما داره به تدریج به سمت اعتقادات خیلی متعصب نسبی گرایی ...
بیشترمقاوم در برابر نو. تنگ اندیش. سخت اندیش. افکار فسیلی. فسیل مغز. این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن چنینند: سنگمن Sangman ( پارسى - پیشنهادى: سنگ اندیش، متحجر ) ، سنگ - اندیشSangandish ( پارسى ...
بیشترسوگیری و پافشاری بی خردانه. معنی. تعصب. منسوب به عصبی، کسی که عصبی باشد و عصبی برخورد کند. معنی تعصّب: طرفداری یا دشمنی بیش از حد نسبت به شخص، گروه یا امری. واقعا چیزی در مورد تعصب نمی دانم. غیرت ...
بیشترپرستش به معنای وسیع و ممکن است هر چیزی را شامل شود: نژاد، بت، وطن، خود، اسلام، شخص. ... پرستش من را متعصب میکند و آنجایی که باید به دنبال دلیل بزرگنمایی باشم، نیستم و در مقابل نیز با هزاران ...
بیشترمتعصب. مترادف متعصب: خشک، خشک اندیش، فناتیک، قشری، قشری مسلک، غیرتمند، غیرتی، مدافع. برابر پارسی: پی ورز، خشک سر، خشکمغز، ستیهنده، کوردل. معنی انگلیسی: bigoted, prejudiced, fanatical, dogmatic, opinionated, sectarian, narrow ...
بیشترپیشنهاد کاربران. طرفدار دو آتشه یعنی پر و پا قرص. پر و پا قرص. Fan and aficionado. Im her fan. I will be your fanpage in instagram. طرفدار معادل فارسی پیرو، هواخواه، پشتیبان، یار ولی طرفطار یعنی تله، بند، دام، جور، جال ...
بیشترمردان متعصب و حساس برای خانم ها چالش های به خصوصی ایجاد میکنند. تقریباً همه خانمها دوست دارند که همسرشان روی آنها تعصب داشته باشد، اما محدودیت را نمی پسندند. ... تعصب به معنای تمایل و ...
بیشتربه طور کلی - و به احتمال بسیار درست - اعتقاد بر این است که فن شکل کوتاه شده ای از متعصب است. منشا متعصب (که می توان آن را به کلمه لاتین fanum به معنای "مقدس، معبد" جستجو کرد) کمتر در مورد آن اظهار نظر ...
بیشترجملات بزرگان در مورد فکر کردن و اندیشه خوب. انسان از اندیشیدن و حس کردن چیزی درک نمی کند. فرناندو پسوآ. ***. هر انسان امروزی که تندیس اخلاقی و چارچوب فکری اش عقب مانده یا بدوی نباشد، عاشق می شود ...
بیشترفرهنگ فارسی معین. نمایش تصویر. معنی. دگم. پخش صوت. معنی 1 - آن که متعصب در عقاید خود است . 2 - در سیاست در مورد کسانی به کار می رود که بدون دلیل و پایه و اساسی روی عقاید خود پافشاری می کنند. انگلیسی my ...
بیشترغیور. بَرنایِشتَنده. پِیوَرزنده. کوردل. . . دگم. . . بداندیش. . . . این واژه ریشه ای ایرانی دارد: لغت ئسبasab که عرب آنرا عصب مینویسد به معنای برانگیخته شونده هیجانی شونده است که در سنسکریت به شکلआसव ...
بیشترمُتَعَصِّب با مُتَعَصَّب و مُتَعَسِّب اشتباه نگیر! ... لغت ئسبasab که عرب آنرا عصب مینویسد به معنای برانگیخته شونده هیجانی شونده است که در سنسکریت به شکلआसव Asava به معنای برانگیخته شونده exciting ...
بیشترمعنی واژهٔ متعصب در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب 0 یک واژه بنویسید جستوجو در همهٔ واژهنامهها
بیشتربا معنای ظاهری اون کاری نداریم و از زوایای دیگه به این موضوع میپردازیم. معنی تعصب تعصب یعنی کور بودن در مورد هر مسئلۀ خاص. ... در مورد افرادی که متعصب هستند و میخواهند این ویژگی رو پاکسازی ...
بیشتراغلب مردم به طور طبیعی متعصب هستند. حتی بدون اینکه کاملاً از تعصبات خود آگاه باشند، آنها از بعضی چیزها خوششان میآید و از برخی دیگر متنفرند.
بیشترنه، مسئلۀ مذهبی مطرح نبود. البته ایشان متدین بودند، ولی مذهبی به آن معنای متعصب نبودند. میگفتند در شأنشان نیست. چون پدرم یکی از مالکان بزرگ ایران بود. کار موسیقی را چطور شروع کردید؟
بیشترهذا هو الأصل في معنى ضِعْف وضِعْفَين وأضعاف، ولكن الضِّعف يستعمل بمعنى المثل فما زاد؛ فيقال: ضعف ذلك، أي مثلاه أو ثلاثة أمثاله؛ لأنه زيادة غير محصورة. وـ من الشيءِ: تضاعيفه: أي أوساطه ...
بیشترادغام به معنای مسخ سایر اقوام و بازتعریف هویت آن در چارچوب هویت قومی ویژهی موردانتظار دولتسازان قومی است. ... متعصب، قدرت را حق انحصاری خود میداند، در حالی که آن که متعصب نیست، قدرت را حق ...
بیشترفرهنگ فارسی معین. (تَ عَ صُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از چیزی سخت جانبداری کردن . 2 - (اِمص .) حمیت ، عصبیت . 3 - سخت گیری . Multilingual Dictionary.
بیشتردر این خط ، متعصب به معنای تمام نگرشهایی است که ارکستر نسبت به آنها دارد یک دفاع افراطی و غیرمنطقی از برخی موضوعات یا اشخاص ، کاملاً عاری از هرگونه اشاره تجزیه و تحلیل.به حدی که در حقیقت ، "قضاوت" متعصب بسیار واضح است که ...
بیشترمتهم کردن مداوم مدافعان حقوق اقلیتها به تنشزایی، ایجاد "تفرقه در میان ملت" و تضعیف تمامیت ارضی ایران. در ...
بیشتراقلیت یا گروه اقلیت ، اشاره به دستهای از افراد است که متفاوت از اکثریتِ جامعهای هستند که عمدهٔ قدرت اجتماعی را در دست دارند. در چنین شرایطی، اکثریت ممکن است مواضعِ اکثریتیِ خود را بهشکلِ ...
بیشترdogmatic جزمی، کوته فکر، متعصب، غره، نا منعطف، خشک، لجوج. نژاد پرستی و تعصب بیس از اندازه میشه دُگم. براساس لغتنامه کومان دگم ادمیه که روی علایقش پافشاری میکنه و از امتحان کردن چیز های جدید و ریسک ...
بیشترمعنای واقعی تعصب چیست؟ 1: تعهد سرسختانه یا نابردبار نسبت به عقاید و تعصبات خود : وضعیت روحی یک متعصب که بر تعصب خود غلبه می کند. 2: اعمال یا باورهای مشخصه تعصب نژادی متعصب تعصب را در سازمان ما ...
بیشترنکاتی در خصوص ترجمه "متعصب" به انگلیسی. نکته 1– نکته مهمی که در ترجمه فارسی به انگلیسی "متعصب" باید به آن نیز توجه نمائید این است که این ترجمه در چه متن و یا محیطی قرار است استفاده شود. مثلاً آیا عبارت فارسی "متعصب" یک ...
بیشتر